سیاستمداران ، جامعه شناسان و اقتصاددانان در مورد تعریف واژه دولت اتفاق نظر ندارند و نتوانسته اند تعریف واحدی را برای واژه دولت عرضه كنند و علت آن این است كه هر یك از ایشان واژه دولت را بر طبق طرز تفكر خاص خود تعریف كرده اند و به جهات و جنبه های دیگر آن توجهی نداشته اند
قیمت فایل فقط 70,000 تومان
بسیاری از فلاسفه قدیم و جدید به ضرورت وجودی دولت معتقدند و می گویند: وجود دولت امری طبیعی است كه انسان به مقتضای فطرت خود به آن گرایش دارد. جامعه شناسان یونانی نیز بر این عقیده تاكید داشته اند و دلایلی هم بر آن اقامه كرده اند كه ما به بعضی از آنها اشاره می كنیم:
الف – معلم اول (ارسطو) رئیس فلاسفه و بنیانگذار مكتب سیاسی معتقد است كه وجود دولت ضروری است وی می گوید: وجود دولت یك امر طبیعی است و انسان طبعا” موجودی اجتماعی است و آن كسی كه طبعا” و نه از روی تصادف ، خارج از دولت و نظام دولتی زیست می كند یا انسان وحشی است و یا مافوق انسان می باشد .
ب – افلاطون معتقد است كه زندگی شایسته فردی، جز با وجود دولت حاصل نمی شود، زیرا طبیعت انسان نیازمند به زندگی اجتماعی و سیاسی است. پس وجود دولت ازبدیهیات است كه مردم ناگزیر از پذیرش آن هستند.
ج- هگل معتقد است كه دولت پدیده ای اجتماعی و متحرك است و مظهر برترین مرحله پیشرفت تاریخ جهان به شمار می آید.
اسلام با دیدی ژرف و جامع به دولت و حاكمیت نگریسته و در امور اقتصادی و اجتماعی، راه حلهای قطعی را در جهت اصلاح و پیشرفت همه جانبه جامعه اسلامی، وضع كرده است. به نظر اسلام دولت فقط نگهبان ملت است و نمی تواند هر طور كه خواست بدون هیچ اساسی، در شئون جامعه دخالت كند زیرا اسلام به دولت اختیارات عمومی تفویض كرده است تا مصالح و شئون مردم را تامین و پاسداری كند، همانطور كه به فرد نیز اهمیت داد و حفظ حقوق و آزادیهای فردی را محترم شمرده است و در همین حال فعالیتهای دولت را بر طبق آنچه خود صلاح دانسته ، محدود كرده است و به مردم توصیه كرده است كه مراقب و ناظر بر اعمال دولت باشند، تا از انجام واجبات و وظایف خود سرباز نزند و منحرف نشود.
بنابراین اسلام با هیچ یك از نظریات دیگر مكاتب سیاسی سازگاری ندارد، بلكه خود دارای اندیشه و قوانین بخصوصی، در این زمینه است كه توضیح آن در ذیل می آید :
اسلام ، وجود دولت را برای سلامت و استواری شوون جامعه لازم و ضروری میداند، زیرا زندگی اجتماعی بدون وجود سلطه حاكم و یا دولت، موجب می شود كه هرج و مرج در جامعه حكومت كند و كرمت انسانی از بین برود و به جای استقرار امنیت، ترس و وحشت تمام جامعه را فرا گیرد. بنابراین، تشكیل دولت امری است كه اسلام آن را ضروری می داند و عقل نیز وجود آن را لازم می شمارد.
پیامبر اكرم (ص) پس از تحمل مشقتهای زیاد و رنجهای طاقت فرسا كه از ناحیه سركشان و ستمگران قریش و دیگر عربها به ایشان وارد شد، دولت اسلامی را برپا داشت و رهبری آن را به عهده گرفت.
تا ارزشهای والای انسانی را در زمین حاكم سازد و حق و عدالت را در میان مردم اجرا كند بدین ترتیب دیگر قوی به ضعیف زور نگوید وهیچ غریبی درغربت مورد اذیت قرا رنگیرد و مردم پس از سالها تحمل رنج و تهیدستی و محرومیت در سایه اسلام با راحتی و آسایش و گشایش و رفاه زندگی كنند اسلام دولت را تا زمانی تایید می كند كه اهداف و اصول اسلامی را رعایت وبه قوانین آن عمل كند اما حكومتی كه به این اهداف توجه نكند اسلام آن را تایید نمی كند و وجود آن را در صحنه زندگی اجتماعی موجب استمرار و تایید ظلم وانحراف از منصبهای عادلانه نمی داند.
اسلام دولتی را تایید می كند كه آرمانهای اصیل و ارزشهای والای زندگی را در محدوده نفوذ خودش حاكم گرداند واگر چنین اهدافی رادنبال نكند از نظر اسلام هیچ ارزشی ندارد.امیر مومنان علی (ع) بزرگ پرچمدار عدالت اجتماعی در حالی كه خود كفشش را مرمت می فرمود به این عباس فرمود ای ابن عباس ! ارزش این كفش چقدر است ؟ عرض كرد ارزشی ندارد حضرت فرمود به خدا سوگند كه این كفش برای من ارزشمندتر است از حكومت كردن بر شما مردم مگر این كه درایام زمامداری خود حقی را بر پادارم و باطلی را دفع كنم . آری كفش حضرت علی ع كه از لیف خرما بود برای وی باارزشتر از حكومتی بود كه در آن حقی بر پا نشود و باطلی دفع نگردد چه رسد به حكومت ستمگری كه عدالت را نابود و ستم را بر پا سازد . آن حضرت در بعضی از سخنانش راز خودداری از بیعت كردن یا ابی بكر در سقیفه را چنین بیان می كند خداوندا ! تو خود می دانی كه آنچه از ما سرزد برای به دست آوردن حكومت واموال پست دنیا نبود بلكه برای این بود كه دین تو را بار دیگر در جامعه حاكم گردانیم و خیر و صلاح را در سرزمینهای تو برقرار سازیم تا بندگان مظلوم تو در آسایش به سر برند و حدود تعطیل شده تو اجرا شود . اسلام برخلاف مكتب قایل به ضرورت دولت كه هر دولتی را اگرچه از عدالت در قانونگذاری بدور باشد تایید می كند مطلقا وجود هر دولتی را برای جامعه تایید نمی كند بلكه دولتی را تایید می كند كه در سایه آن اهداف ارزشمند و والای اسلام دنبال شود.
اسلام اختیارات زیادی را به دولت بخشیده است وظیفه دولت را منحصر در برقراری امنیت و جلوگیری از تجاوز خارجی ندانسته است بلكه اسلام مسئولیتهای زیادی را از قبیل دلجویی از مسلمانان توجه به امور ایشان و توجه به تنگدستی و بدبختی مردم وناراحتیها و بحرانهای اجتماعی متوجه دولت كرده است .
پس دولت اسلامی نسبت به همهءامور مسلمانان و حوادثی كه بر جامعه اسلامی وارد می شود مسئول است . بنابراین بزرگ پرچمدار عدالت اسلامی علی (ع) علاوه بر این كه درهمه احوال متوجه امور مسلمانان بود واز آنها اطلاع داشت خانه ای را برای رسیدگی به مظالم و دادخواستهای مردم بنا كرده بود تا مردم تمامی شكایات و دادخواستهای خود را در نامه ای بنویسند و در آن خانه بیندازند.
حضرت خود به شخصه آن نامه ها را مطالعه می فرمود و بررسی می كرد تا حق كسی ضایع نشود و كرامت هیچ فردی زایل نگردد و به استانداران و كارگزاران خویش توصیه می فرمود كه وقتی از روز را برای رسدگی به شكایات مردم اختصاص می دهند تا آنها بر دادخواستهای مردم اطلاع پیدا كنند.
در نامه ای كه آن حضرت به مالك اشتر سردار رشید اسلام نوشته چنین آمده است
پاره ای از وقت خود را به نیازمندان و شاكیان اختصاص بده و در آن وقت خویش را برای رسیدگی به خواستهای ایشان آماده ساز و در محلی عمومی بنشین ( تا ناتوانان و بیچارگان به تو دسترسی داشته باشند ) پس برای خشنودی خدایی كه تورا آفریده است با آنان فروتنی كن و لشكریان و نگهبانان و پاسداران خود را از جلوگیری آنها باز دار تا سخنران ایشان بی لكنت زبان و بی ترس و نگرانی سخن گوید و نیاز خود را بخواهد زیرا من از رسول خدا (ص)شنیدم كه می فرمود (هیچ امتی پاك و شایسته نگردد تا زمانی كه در آن امت حق ناتوان بی لكنت و ترس و نگرانی از توانا گرفته شود). پس درشتی و ناهمواری و آداب سخن ندانستن رااز آنان تحمل كن تا خداوند درهای رحمتش را به روی تو بگشاید و پاداش طاعت و فرمانبریش را به تو ازرانی فرماید.
حضرت علی (ع) اختیارات دولت را گسترش داده و دولت حاكم را مامور كرده است تا برای آگاه شدن از خواسته ها و نیازمندیهای مردم در امور ملت دخالت مفید و مثبت كند وبا مردم رفتار نرم و ملایم داشته باشد نگهبانان و پاسداران رااز خود دور كند تا نیازمندان بتوانند بدون ترس و لكنت زبان سخن خودرا با حاكم در میان بگذارند بلكه حضرت از این هم ژرف تر و فراتر اندیشیده است و خلیفه مسلمانان را مسئول گرسنگی هرانسانی ولو در دورترین نقاط قلمرو دولت باشد می داند.
آن حضرت در ضمن گفتارش درباره زهد می فرماید ولی چه دورست كه هوا و خواهش نفسم بر من چیره شود و بسیاری حرص و آز مرا به برگزیدن طعامهای رنگارنگ وادارد در حالی كه شاید در حجازویا در یمامه (شهری است در یمن )كسی باشد كه در آرزوی قرض نانی باشد و به دست نیاورد ویا سیرشدن را به یاد نداشته باشد.
و چه دور است كه من با شكم پربخوابم و در اطرافم شكمهای گرسنه و جگرهای تشنه باشند یا چنان باشم كه گوینده ای (حاتم طائی ) گفت : این درد برای تو بس است كه شب با شكم سیر بخوابی و پیرامونت جگرهایی باشند كه پوست خشكی را آروز گنند و فراهم نتوانند آیا به این بسنده كنم كه به من زمامدار و سردار مومنان بگویند در حالی كه در سختیهای روزگار با مردم همدرد نبوده ویا در تلخكامیها پیشاپیش ایشان نباشم .
از دیدگاه امام علی (ع) وظیفه و مسئولیت دولت در جهت خاصی یا در امر خاص از امور مسلمانان منحصر نمی شود بلكه تمام جوانب زندگی را فرا می گیرد دولت باید قبل از هر چیز به مصالح عمومی جامعه با دوراندیشی توجه كند واز اقتصاد كشور مراقبت به عمل آورد. با ربا و احتكار وانبار كردن ارزاق عمومی و بهره كشی مبارزه كند كمفروشی را از بین ببرد اعمال بازار را زیر نظر بگیرد تا بتواند ظلم و اجحاف و بخشی درا موال را ریشه كن سازد خلاصه تمامی محرمات خداوند رااز جامعه بزداید تا اقتصاد مسلمانان از نابودی و بحران وانحطاط محفوظ بماند.
دراسلام نسبت به فرد توجه بسیاری مبذول داشته است و دولت را مسئول رعایت حقوق وضامن آزادی او قرارداده است . در اسلام دولت موظف است همهءاسباب رفاه وامنیت فرد را فراهم آورد و كرامت او را حفظ كند ونیز شخصیت اورا رشد دهد تا عضوی شایسته و انسانی صالح و سالم باشد .و نیز دولت موظف است تمامی مقدمات آراستگی و خودسازی و بالا بردن سطح فرهنگی و اقتصادی فرد را فراهم سازد زیرا فرد زیر بنای جامعه است و آنگاه كه فرد شایسته و اصلاح شد جامعه نیز اصلاح خواهد شد.
در اسلام دولت نمی تواند در امور اقتصادی و دینی و سیاسی فرد دخالت كند جز در مواردی كه احساس می شود فرد رااز راه خطا باز دارد وبه راه صواب هدایت كند تا مصلحت عمومی جامعه از خطر انحراف این فرد حفظ شود استاد ثروت بدوی می گوید اسلام اندیشه حقوقی مقدس فردی را كه مانع سختی در برابر سلطه جوییهای حكام است قبل از ده قرن و پیش از اینكه این اندیشه توسط فلاسفه جامعه شناس در قرن 16 میلادی مطرح شود مطرح كرده است
مجموعه حقوق فردی كه اسلام آنها را تایید كرده است شامل حقوق زیادی است از جمله : حق مالكیت، آزادی حق رای، آزادی عقیده ، آزادی مسكن ،آزادی فردی و دیگر آزادیهای مشروع در اسلام .
اسلام نه تنها آزادیهای فردی را همچون سدی در برابر تسلط مطلقه حاكم قرارداده است بلكه امور حكومتی را در قرآن مجید تنظیم و تسلط بی چون و چرا رااز حاكم سلب و اعمال آن را محدود كرده است .
قیمت فایل فقط 70,000 تومان
برچسب ها : تعریف دولت , Government , دولت , دولتمرد , مجلس , کنگره , مجلس عوام , سیاستمداران , جامعه شناسان , اقتصاددانان , ارسطو , افلاطون , مکتب سیاسی , ضرورت وجود دولت , عدالت اجتماعی , قانون گذاری